مامان سحرخیز!!!!!؟؟!!!؟
هیچ حسی ( در عالم وبلاگ نویسی ) بدتر از اون وقتی نیست که کلی با احساس تایپ کردی بعد دست لعنتیت میخوره به یه دکمه ای همش پاک میشه!! الان من اون حس خاک بر سری رو دارم!! ساعتو نگاه میکنم! یه چند دقیقه ای از 7 گذشته. یه نگاه به کوروش میکنم و از صدای نفساش انرژی میگیرم و 1000 برابر عاشق تر میشم. کوروش از دیشب تا حالا 10 باری شیر خورده! چون شام زود خورده بود. بلند میشم براش یه شیشه شیر خشک درست میکنم. وای چقد خوشمزستتتتتتتتت! نوستالوژی خوشمزه ایه! خیلی خودمو کنترل میکنم و فقط یه گرده کوچولو میذارم دهنم. همه شیرشو میخوره همونطور که خوابه. میام آشپزخونه! یه بسته ماهیچه+ یه بسته آب گوشت ...
نویسنده :
مامانی
9:08